عزیزم
هوا سرده... آدم سرما می خوره و یک استامینوفن... ولی اگه دل آدم سرد بشه چی؟... قرص ... چه قرصی؟
می دونی بعضی حرفها می یان و می رن... بعضی حرفها می یان و می مونن... بعضی حرفها ؛ موندن... اینجا یک دل نوشته است با هزاران حرف نگفته... راستی چی داشتم می گفتم ؛ ببخشید می نوشتم ؛ قراره از تو بگم ... این همه مقدمه ؛ اصل موضوع؛ کدوم اصل؟... اصل یکی بودن ... اصل با هم بودن... اصل..... اصلا اصل و فرع رو کی مشخص می کنه؟... نگید دولت و ... نگید مذهب و ... نگید خدا و... پس چی؟آخه این حرفها تکراریه مال این آدمها که خودشونم تکرارین ... صبح ؛ صبحانه ... ظهر ؛ ناهارانه ... شب ؛ شامانه
می بینی انگار ویزیت دکتر معالج هم جواب نداده ... قبل از صبحانه دو قاشق مرباخوری خنده ... ظهر همراه نهار یک سفته قرض و قوله ... شب قبل از خواب داد و بیداد و با چهار تا حرف سیاسی که اصلا به شما ربطی نداره با یک کپسول غیبت و تهمت برای دختر همسایه ؛ دختر خاله ؛ صاحبخانه ؛ همکار و ... یادم رفت " مادر زن و مادر شوهر
اینا چیه قراره از تو بگم ؛ تو بزرگی ... اینا رو گفتم که بدونی تو این دنیای بزرگ خدا ؛ تو هم بزرگی ... پس بزرگ فکر کردن ؛ رسم عاشقیه و با تو بودن ؛ نفس در نفست ؛ آغوشت و احساس کردن خود عاشقیه
ادامه دارد